تو همین چند روز دو تا حرکت انجام دادم که شاید برای هیچ کسی غیر از خودم مهم نباشه ولی واقعا حس می کنم برام دوست داشتنیه. اول پک کامل سریال بریکینگ بد رو که خیلی هم دنبالش بودم (از دیجی کالا) با قیمتِ خوب و مهم تر از اون یک بسته بندی درست و حسابی خریدم. (جالبه بدونید جزء معدود سریال های خوبِ این سال هاست که حق پحشش خریداری شده). و دومی که مهم تره این که یک هارد دیسک اینترنال 1 ترابایتی 3.5 اینچی کاملا بلا استفاده داشتم که با یک قاب و آداپتور به ارزش 135 هزار تومن، حالا به یه هاردِ اکسترنال خفن تبدیلش کردم.

شاید اینا چیزای خیلی ساده ای باشن ولی برای من بیش تر از یک سریال و یک هارد محسوب می شن. می دونید من یه سری عقاید متفاوت دارم. مثلا ترجیح می دم یک هارد بلااستفاده رو با یک هزینه ی حتی غیر منطقی استفاده کنم تا یک هارد دیسک اکسترنال استاندارد بخرم. (در جایی که حتی مشکل مالی وجود نداشته باشه). حالا چرا؟ من یک سری مرضایِ خاصِ خودمو دارم. مثلا دوست دارم یه خونه و باغ تو کوه داشته باشم ولی به برق و گاز متصل نباشه. جالبه بدونید اونجایی که برای این کار در نظر گرفتم الان هم برق داره و هم گازش داره وصل میشه ولی من دوست دارم برق مورد نیازم رو با سلول خورشیدی و توربین بادی و موتور برق تولید کنم. (حالا کو تا باغشو بخرم!) من از بچگی دوست داشتم تیمای ضعیف تیم های قوی تر رو ببرن حتی اگه اون تیم قویه، تیم مورد علاقه ام بود. دوست دارم تو زندگی با امکانات کم تر از رقیبام ببرم. دوست دارم زجر بکشم ولی عقب نکشم. می دونی برام لذت بخشه اون  کاری رو که سخت تره انجام بدم. شاید مثال هارد دیسک یکم ابلهانه به نظر بیاد ولی بذار بگم با اینکه کارای انتقالیم داشت جور می شد، تو منطقه ی عملیاتی صفرِ مرزی موندم تا پیش خودم شکست خورده نباشم. هر چند این عقیده برام گرون تموم شده ولی نمی تونم عوضش کنم؛ چون انگاری دوسش دارم.

پی نوشت: یکی دیگه از اون مرض ها علاقه به بیدار موندن و نوشتن در این ساعت از شبانه روزه.

پی نوشت 2 : خیلی دوست داشتم از این دو مورد عکس بذارم ولی متاسفانه گوشیم سوخته و به دوربین دسترسی ندارم ولی در آینده ی نزدیک عکس هاش رو اضافه می کنم.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها